چند وقتی بود به علت مشکلات و تورمات حاصله ی دولت و بالارفتن قیمت دلار و

خلاصه نهصد و سی هزار تومن شدن سکه بهار آزادی طرح جدید بین ما 4 تا جیگر

اختلاف و فاصله همی فتاده بود ( خدا باعث و بانی اش رو نابود کنه) ، خلاصه اینکه

بانی خیر شدم دعوت به عمل آوردم که هی کجایید که دستهای پشت پرده داره

جیگرکی رو رو سرمون خراب میکنن خلاصه هماهنگ کردیم کارا رو جور کردیم

اس دادم که ذلیل مرده ها پاشید بیایید اونوقت این عطیه موز مار موذی *****

(فحشش سانسور شد)  پاشده رفته خونه فک و فامیلش ما هم که 4 پایه لنگ باشه

نمیشه روش نشست Whoop De Doo محفل بزم رو کنسل کردیم در واقع منهدم نمودیم


دو هفته بعد


هیچی بازم دو هفته سپری شد و قرار شد خانواده هامون برن شمال عطیه هم

به خاطر کارش نمیخواست بره ما هم گفتیم چی از این بهتر میمونیم تو

خونه، روزا به کارمون میرسیم ، شبا هم دوره هم جمع میشیم آتیش میسوزونیم

  خلاصه اینکه بعد از کلی برنامه ریختن واسه این یه هفته ایی بدون خــــــانواده

فرداش عطی زنگ زده هه هه میدونی الان کجایم؟ تو جاده ی شمالم  منم

دیگه پتک متاسفانه دم دستم نبود وگرنه گوشی رو که نه ولی سر خودم رو مورد

عنایت میفرمودم فری هم که از اون طرف رفت مشهد من و عاطی موندیم

مثل *** خل ها شبا میریم فقط فیس بوک برا هم رویا بافی میکنیم

مثلا دیشب جای همگی شما خالی رفته بودیم جزایر قناری البته عاطی اصرار

داشت که بریم جزیره ی ادم لختا ولی خوب من گفتم بابام نیمیزاره تازه یه

پیشنهاد بی شرمانه هم داد که من گزارش کردم بلوکش کنن

اینم اندر احوالات منهدم شده ی آخر تابستون ما کی مدرسه ها و دانشگاهااا

باز میشه خلاص شیم والا به خداااااا تعطیلات تابستانی ما داریم؟

حالا تابستان خود دار چگونه گذراندید رو چی بنویسم ؟!