گردهمایی مربعی 4 تا سیخ جیگر

سلاممممممم به روی ماه تک تکتون که همیشه همراه 4 تا سیخ جیگر هستید ، همتون مشتری های جیگر جیگرکی  مایید جیگرتون رو برخوووورم خام خام


جای همتون خاااااااالی دو شنبه ایی از قضاااا اینجاانب از خودم 4 تا اس ام اس در وکردم

به اون ذلیل مرده هااا به این مضمون :  ای نکبتاای تاپاله ی عوضی بوووووق چرا نمیایید من

ببینمتون جیگرتون رو بخوووورم من (ببخشید دیگه محبتم که قلمبه بشه کس و ناکــــــــس

نمیشناسم هی میاااااد )  هیچی دیگه خلاصه از قضاااااا همگی اوکی دادن که یه قرار بزار

بریم ددر دودور ...منم گفتم ساعت 4 فلان جاااااااا


هیچی دیگه رفتیم کاف شاپ فلان جاااا حالا فک کن من بودم با سه فقره آدم گشنه که از

سر کار اومده بودن سر قرار نخسوزن فری فراموشکار  که البته اینجا شده بود فری شکموووو

هیچی دیگه جای همگی خااالی 4 تا ساندویچ چیپس و پنیر زدیم با مقدار فراوانی سس که

البته عاطی جوونم رژیم داشت ولی به حلقش کردیم دیگه بعدشم نزدیک یه شهر بازی بودیم

که ترابولینگ ( اسمش رو مسئول فروش بلیط گفت به خدا درست و غلطش پای خودش )

داشت ما هم که ذوق زده رفتیم روش بپر بپر ترابولینگ که میدونید چیه ؟ از این تشک فنری

هااا که روش میپری سه متر میره بالا خعــــــــلی هیجان انگیز بود انقدددددددددده جیگر کیف

شدیم 

اخرشم که دیگه شب شد بود ما هم اومدیم بریم خونمون ...ماشین گیرمون نیووووومد هیچ

کدومم ماشین نداشتیم که کشیدیم به جاااده عطی از چپ رفت من و فری و عاطی که نزدیک

هم هستیم از راست ...تا اخر مقصد هم هی ملت رو اسکل کردیم ...تو یه کوچه خلوت هم دو

تا مرغ عشق عاشق دیدیم ( دوست دختر و دوست پسر خودمون ) جیک تو جیک بودن ولی از

فاصله 2 متری عاطی ام بلند گفت خوب برو نزدیک تر نمیخوردت که ....آخی طفلی سرخ شد

مث لبووووو



خلاصه روز خوبی بود .....


حوصله شکلک گذاشتن ام نداشتم ......خودتون شکلکاااش رو در بیاااارین :D

تفلدم مباااااااااااااااااایک

عرض خااااااااااااااصی نیست فقط خواستم بگم تولد بنده اس 

کادو هاتون رو میتونید به آدرس پستی مااااا ارسال کنید فخط گفته باااااشم ،

هدیه های غیر قابل قبوووول باز پست فرستاده میشوووووووووود


بیایید اینم کیک بعدا نگید بهتون کیک ندادم



حالا همه با هم یک صدااااااااااااا :

منا ای دختر زیباااااااااااااااا فرشته ی رووووویاااااااااااااا تولدت مباااارک

خاااااااااااانوم تولدت مباااااااااااارک

جیگر تولدت مباااااااااااااااارک

آخ جون تولدم مباااااااااااارک

امشب تولدمه مبااااااااااااااااارک

جاتون خالیه تولدممممممممم مباااااااااارک

بقیه اش رو با ریتم برید ریتمش نیوفته ......


من برم به زوووووووووور هدیه ام رو از اون سه تا بگیرم فکر کردن من به اس ام اس تبریک قانع میشم




خاله فرزانه شدم :D

سلاااااااااااام 

اووووووووووووووف اینجااااا رو نیگاه، چه خبره؟؟؟ چه قالب صولتی ....چه عسکامو خوشگل شده

مناااااا باز افشاگری کردی نمیگی عکسامون رو میزاری خدایی نکرده خواستگار برامون پیدا میشه :D

من که خودت میدونی قصد ازدباج ندارم میخواااام تا گووووور دانش بجووووورم :))

تازشم شووورم باید قتـــِّش بلند باووووشه ، تازه بووووور هم باشه ..یکی یه دونه باااااوشه

ولی خوااااهر داشته باشه نه که خودم خوااااهر ندارم دلم خوااااار شوووور میخواد

دیگه اینکه مامانش هم خوشگل باشه ماااادر شووور زشت دوست ندارم بچه مون یهو شبیه اش

میشه اونوقت زشت میشه بچه ام ....


همین دیگه ولـــــــــــــــــــی من قصد ازدباج ندااااارماااا گفته باشم :D



اَه اسم شووور اومد از مرحله پرت شدم ، میخواستم بگم که اینجااانب از آنجاایی که یه روانی

هستم که رشته روانشناسی خوانده بیدم و خیلی هم روانپریش و اینا هستممممم مربی مهد

کودک شدم ،

آخــــــــــــــــی نمیدونید چقدر خوبه انقده حااااال میده تازه همه شونم پسرن ..........منم که

عااااااااااااشق پسر بچه هااا خیلی باحالن به منم میگن خاله فرزانه ..کم ماجراااا داشتم حالا

ماجراااا های مهد هم هست حالا بعدا" میااااام بیشتر براتون تعریف میکنم  نه که الان خوابم میاد

...فردا هم ساعت 9 باید سر کلاس باشم 


دیدم منا جوون جوووونم نالاحته اومدم یه خودی نشون بدم و بررررررررررررررم :P


آش پزون

سلام دوستای گل مُلی خودم ، فصل پاییز و وقت بافتنی بافتن یه عمری حسرتم

به دلم موند یه دونه حداقل یه دونه بتونم ببافم آخرشم نتونستم  

خوب جونم واستون بگه کــــــــــــــــــه : 

ما هر سال یه نذر خانوادگی داریم که قدمت چندین ساله داره ..چندین ساله؟؟آهان

مامانم گفت 200 ساله یعنی از نسل بابا بزرگ مامان جون خدا بیامرزم  روحش شاد این شکلی

بوده فک کنم تقریبا که میریم توی یکی از امامزاده های شهرمون آش میپزیم با مراسم

خاص و فردا صبحش بین اهالی اون روستا پخش میکینم

خلاصه اینکه پیارسال پاییز مامانجونم فوت کرده بود  پارسال هم برادر مامانبزرگم

فوت کرده بود  یعنی دایی مامانم (یه صلوات بفرستید روحشون شاد بشه تا بقیه اش رو بگم ...)


فرستادید؟؟؟دستتون درد نکنه خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ایشالا این شکلی وسط بهشت باشن


خوب خلاصه اینکه امسال بعد از دوسال رفتیم امامزاده جعفر جال همگی خااااااااالی

یه باغ بزرگ داره یه حوض داره که قبلنا که بچه بودیم تابستون میرفتیم اونجا عشق این بودیم

که 4 تا سیخ جیگر لخت بشیم بپریم تو آب  made by Laieولی با تنبیه دشنامی و بدنی والدین

مواجه میشدیم ، امسال هم شب رفتیم دورش نشستیم آش بود ،هیزم بود، آتیش بود

هوا سررررررد،  خلاصه اینکه دور همی بودیم     تازه قلیون بود هی آش

هم زدیم  ..هی حاجت طلیبیدیم هی قلیون کشیدیم (شکلک قلیونی پیدا نکردم

سیگار برگ هم خوبه ) تازه خیلی هم خوش گذشت .

اصل مطلبم یاد رفت که چی میخواستم بگم   فعلا همین قضیه رفتن به امامزاده جعفر

رو مطلب اصلی در نظر بگیرید تا بقیه اش یادم بیاد 


راستی اینم بگم که الان دارم میرم خونه جووونی امشب همگی اونجاااااییم جای شما بسیاااار

خالی خواهد بود در بین ما 4 سیخ جیگر


قالب رو هم عوض کردم یه ذرهتنوع بشه برید حال کنید ....ولی از رنگ صورتی متنفرمممم

شایدم عوضش کردم فعلا باشه تا ببینم چی میشه نظر شما چیه؟؟؟

اه اه اه بوی رب میاد باز مهر شد

آره دیگه خلاصه همه برگشتن سر خونه و زندگی شون به خوبی و سلامتی  ولی من

و عاطی هنوز هم شبا میریم جزیره ادم لختا حالا جزیره رو بیخیال دیروز سر ظهر بنده

در خواب ناز بودم دیدم یه چی داره زیرم میلرزه وقتی چسبیدم به سقف متوجه شدم موبایلمه

 نه که همش رو ویبره ام هیچی عطیه خانوووووم بود ، همه نفریحاشو کرده کیف هاشو کرده

لای این درختا مرختااااا و لب دریا و در همه حال عکساش رو گرفته حالا اس داده ما بیاییم عصــر

خونتون بزنیم صفا و سیتی منگوله؟

گفتم نه بابا بیوووووووو نیومده نیومده حالا تو چه شرایطی اومده!  وقتی که من یه عالمه

کار دارم نه که اول مهر نزدیکه هنوز مانتو شلوارم رو نخریدم ،تازه دفتر 40 برگ برای دفتر

املام ندارمممممم اوووه خوب شد یادم اوم یه دفتر 100 برگ برای ریاضی خریدم همش

رو باید خط کشی کنم اووووه حالا کتابام رو کی جلد پلاستیک کنه اخی اصن

یه وعضی رفتم تو توهممممم کاش الان میخواستم برم کلاس 5 ابتدایی ایییییییی نه پنجم

دوست ندارم ،دوست داشتم برم کلاس اول دبیرستان هه هه    اون سال که با عــــطی

همکلاس بودیم

اتحاد و همبستگیه ما داریم؟!

چند وقتی بود به علت مشکلات و تورمات حاصله ی دولت و بالارفتن قیمت دلار و

خلاصه نهصد و سی هزار تومن شدن سکه بهار آزادی طرح جدید بین ما 4 تا جیگر

اختلاف و فاصله همی فتاده بود ( خدا باعث و بانی اش رو نابود کنه) ، خلاصه اینکه

بانی خیر شدم دعوت به عمل آوردم که هی کجایید که دستهای پشت پرده داره

جیگرکی رو رو سرمون خراب میکنن خلاصه هماهنگ کردیم کارا رو جور کردیم

اس دادم که ذلیل مرده ها پاشید بیایید اونوقت این عطیه موز مار موذی *****

(فحشش سانسور شد)  پاشده رفته خونه فک و فامیلش ما هم که 4 پایه لنگ باشه

نمیشه روش نشست Whoop De Doo محفل بزم رو کنسل کردیم در واقع منهدم نمودیم


دو هفته بعد


هیچی بازم دو هفته سپری شد و قرار شد خانواده هامون برن شمال عطیه هم

به خاطر کارش نمیخواست بره ما هم گفتیم چی از این بهتر میمونیم تو

خونه، روزا به کارمون میرسیم ، شبا هم دوره هم جمع میشیم آتیش میسوزونیم

  خلاصه اینکه بعد از کلی برنامه ریختن واسه این یه هفته ایی بدون خــــــانواده

فرداش عطی زنگ زده هه هه میدونی الان کجایم؟ تو جاده ی شمالم  منم

دیگه پتک متاسفانه دم دستم نبود وگرنه گوشی رو که نه ولی سر خودم رو مورد

عنایت میفرمودم فری هم که از اون طرف رفت مشهد من و عاطی موندیم

مثل *** خل ها شبا میریم فقط فیس بوک برا هم رویا بافی میکنیم

مثلا دیشب جای همگی شما خالی رفته بودیم جزایر قناری البته عاطی اصرار

داشت که بریم جزیره ی ادم لختا ولی خوب من گفتم بابام نیمیزاره تازه یه

پیشنهاد بی شرمانه هم داد که من گزارش کردم بلوکش کنن

اینم اندر احوالات منهدم شده ی آخر تابستون ما کی مدرسه ها و دانشگاهااا

باز میشه خلاص شیم والا به خداااااا تعطیلات تابستانی ما داریم؟

حالا تابستان خود دار چگونه گذراندید رو چی بنویسم ؟!

منا آمد ..منا در باران آمد ..منا با چتر آمد ...خلاصه اینکه آمد ..خوش آمد

سلام به جیگرای جیگر خودم اوووووووووووخی اینقده دلم براتون تنگیده بود

مرسی از احوال پرسی و دعاهاتون و مرسی از عاطفه ی جیگرم که واسه مامی

جونم صلوات فرستاده بود، حال مامی جونم شکر خدا بهتره، زبانکده محصل خیلی این چند

روز داغووون بودم به اندازه نصف عمرم اشک ریختم ، ولی الان دیگه خیالم راحته

خدا رو شکر


بازم برگشتم For You


کافی شــــــــــــــــــــاپ

اوووووووووووووووووه میدونید چند وقتی بود ما 4 سیخ جیگر یه جا جمع نشده بودیم؟؟؟؟

خیلی وقت بود

ولی بلاخره پنجشنبه زدیم دَدَر جای همه هم خالی ، یه اس دادم به عاطی گفتم :

ای بی معرفتِ ،بی عاطفه ی ِ،بی محبتِ ،بی رفاقت ِبی احساس ِ ،نکبت ، چرا یه سری نمیایی

دلم برات تنگ شده آخه من تا کی باید تو رو فقط تو نت و فیس بوک و جیگرکی ببینم؟منتظر 

بیا با هم بریم بیرون. اونم دو تا اس داد به فری و عطی اونا هم ردیف شدن   ، عطی هم

با دوستش فاطمه اومده بود و رفتیم کافی شاپ از اونجایی که بنده موفق به گرفتن گواهی نامه شدم

بلاخره بعد از چند سال   مجبورم کردن که بنده مهمونشون کنم بیچاره من ( چه غلطی کردم دلتنگ

شدمااااااااا  ) خلاصه رفتیم کافی شاپی که پاتوق ما 4 تا جیگر و همه اونجا ما رو میشناسن و

حالا مِنو رو آوردن این کصافطا دست گذاشتن رو هر چی چیز گرونه   آخه بی انصافا کاه از خودتون

نیست کاه دون که از خودتونه رحم کنید به اون حَندقِ بلا !!!!   خلاصه من بیچاره رو کلی تیغیدن

منم که یه اخلاق کوفتی دارم اونم اینه که حسابی لارج و دست و دلبازم.

موقع برگشتن هم که 5 تایی ریختیم تو ماشین فاطمه و کلی شیطنت و ویراژ تو خیابون

عطی هم که تو تیکه پروندن به پسرا استـــــــــــــــــــــــاد  ، نشسته بود جلو دو تا پسر با

موتور از کنار ما رد شدن عطی گفت: شلوار قرمزت تو حلقمممم! خدایی شلوار قرمزش خیلی

ضایع بود که یهو پسرا افتادن دنبال ما ، انگار منتظر سوژه بودن و چی بهتر از یه ماشین پر

از جیگرررررر بنازم به دست فرمون فاطمه همچنان پیچیوندشون که خودشون تو پیچوندن

مونده بودن قهقههخلاصه پسرا که دیدن با موتورشون به گرد ما نمیرسن بیخیال شدن   ،

ما هم رسیدیم خونه الهی شکر سالم موندیم .


+ یه عکس هم از اون روز گذاشتم تو ادامه مطلب ببینید حالش رو ببرید   

ادامه نوشته

روز زن مبارک

روز ما موجودات زیبا، دوست داشتنی، فداکار، عاقل، مدیر ، مدبر، خلاق، و صد البته جیگر بر خودمون مبارک،

فقط خودمون میدونیم چه جواهراتی هستیم.


البته از حق نگذریم .....

روز مامان های جیگرتر از خودمون که یه همچنین جیگرای جیگری تحویل جامعه دادن نیز مبارک .


با حس عجیبی با حال قریبی دلم تنگته :((

آخه ی دلم واسه عاتیش و عطی و فری جونم تنگیده.........این وبلاگ رو زدیم چشم خوردیم بترکه چشم اونی که شور بود الان دو هفته اس که ندیدمشون

زنگ موبایل

خوب ســـــــــــلام بلاخره من اومدم Helloمهم نیست که چرا این مدت نیومده بودم،

به شما چه؟ مهم اینه که الان اومدم و از اومدنم شما ذوق مرگید،حتی شما دوست عزیز

دیروز داشتم طبق معمول همیشه به موبایلم ور میرفتم   که رسیدم به یه تون بامزه اس ام

اسبعدش یه خاطره یادم اومد،البته این ماجرا معاصره مال تقریبا یک سال پیشه


قهوه تلخ رو که یادتون که متاسفانه الان چند وقتی نیومده و من تو خماریش موندم ، خوب؟

بعد یه بابا اتی بود که همش میگفت کیه کیه کیه؟  یه مدت بود این صدای بابا اتی که هی

میگفت کیه ؟کیه ؟کیه؟ مد شده بود میزاشتن رو زنگ گوشیشون منم اون آهنگ رو تازه از یکی از

دوستام گرفته بودم . حالا تا اینجا ماجرا رو داشته باشید تا بقیه اش رو بگم 

خونه جونی هر سال عاشورا مراسم داریم یعنی نذری پزونه زبانکده محصل پارسال هم دایی ها

و فامیل هم از شهرستان اومده بودنزبانکده محصل    بعد  از ناهار هر کس یه جایی نشسته بود و مثل

همیشه ما 4 تا حیگر هم تو اتاق جلویی( به این اسم معروفه چون رو به روی حیاطه ، پاتوق ماست ) نشسته بودیم این صدا رو واسه عاتیش بلوتوث کردم اونم گذاشت رو زنگ اس ام اسش  . بعد

یهویی یه نقشه پلیدانه تو ذهن من جرقه زد، یه زندایی مامانم داره که خیلی مومنه و جا

نماز ابکشه و وسواسی اونم اون روز بغل tv نشسته بود و داشت چرت میزد به عاتیش گفتم

برو گوشیت رو بزار توtv  من یه اس ام اس واست ارسال میکنم این صدا بیاد یه خورده بخندیم اونم

از خدا خواسته گفت باشه  بعد چهار تایی رفتم بیرون  مثل بچه های مودب HippieHippieHippieHairdo

نشستیم که به طور زنده شاهد این  ماجرای هیجان انگیز باشیم خلاصه'من به عاتیش

اس ام اس دادم و یهو یه صدای بلند و خفن گفت: کیه؟کیه؟ کیه؟ اِااِااِ تویی؟زبانکده محصل  یهو

دیدیم زندایی مذکور رو هواست  زبانکده محصلچادرش رو پیچید دورش و سه متر پرید هوا و گفت:

وااااااااااا   وااااااااااااا  کی بود وااااااااااااای خاک به سرم این گوشی کیه؟

حالا ما 4 تا کبود شده بودیم و نمیتونستیم بلند بخندیم زبانکده محصل   و اصلا به روی خودمون نیاوردیم که

این گوشی ماست یعنی قیافه زندایی دیدنی بود مث جن زده ها شده بود زبانکده محصل البته همه

  خندیدن زبانکده محصلولی ما اصلا به روی خودمون نیاوردیم که کار ما بوده بیچاره تا شب مثل گیج و ویجا بود


اینم از یه مرد آزاری دیگه ما زبانکده محصل.

خاک بر سرم افشاگـــــــــــــــــری !!!!!!

عطی ؟؟؟؟؟؟؟ داشتیم؟؟؟


حالا دیگه میایی افشاگری میکنی آبروی منو میبری.....

عیب نداره حساب تو رو بعدان میرسم 


ولی بادی خدمت شما دوستان عرض کنم که خوب آدمه دیگه پیش میاد این چیزا

بعدشم تازشم اختیاری نیست که غیر ارادیه، وقتی فشار بیاد میاد

بعدم اونموقع بنده یه چوچولویی بیش نبودم.....فگدم 10 سالم بود (البته فکر کنم)


خوب دیگه من برم سراغ عطی جونم یه کاری باهاش دارم

من و فرزانه و اتوبوس

سلام بر جیگرهای جیگرکی خودم

 من و فری اینا خونمون نزدیک همدیگه استزبانکده محصل با هم میریم  باشگاه

اصلا چه ربطی به باشگاه داشت(میخواستم بگم من و فری میریم باشگاه خیلی هم خوش

اندامیم) خلاصه فری عاشقه این اتوبوسهای واحده یعنی اگه بگم نصف

بیشتر عمرش رو تو اتوبوس واحد بود اغراق نکردم دوست داره خوب بچه ام چیکارش کنم

آخرشم این راننده اتوبوس واحده خط منطقه مون اینو میگیره حالا

ببینید کی گفتم  ، برعکس فری من اصلا علاقه ایی به اتوبوس ندارم  اونم از نوع واحدش

ولی چند روز پیش بر حسب اجبار سر خیابون سوار یکی از همین وسایط نقلیه ی

عمومی شدم جا واسه نشستن نبود و هی لای در گیر میکردم، از فشار نپرسید که له

شده بودم یهویی دیدم یکی با خوشحالی داره از اون ته اتوبوس واسم دست

تکون میده Helloنگاه کردم دیدم  بععععععععله طبق معمول فری جیگر خودمونه

  خلاصه ما هم که به قول جونیAlbert Einstein دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید،

خوشمان آمد و شتابان از بین اون همه آدم با زور  و فشار  خودمون رو رسوندیم به

ته اتوبوس اونجا البته یه ذره اکسیژن بود همیشه ته اتوبوس خلوت تره خلاصه

همچین در آغوشم کشیدمش   که انگار مثل  این فیلم هندی ها بعد از چند

سال همدیگه رو پیدا کردیم حالا شب قبلش با هم بودیمااز شانس خوش ما بغل دستیه

فری بلند شد که پیاده بشه ما هم مثل این صندلی ندیده ها یورش برید به سمت صندلی

و سریع نشستمYatta.

دیگه چشمتون روز بد نبینه هر کسو دیدیم با این فری یه اسم واسش گذاشتیم خوب

چیکار کنیم تقصیر ما چیه بعضی آدما خودشون مسخره اندبه خدا باعث

خنده میشن   مثلا دختره داشت از دانشگاه میومد اندازه بابای من سیبیل داشت

به فری گفتم: تو کیفت نخ نداری؟ گفت: واسه چی گفتم میخوام اینو بند بندازم داره

حالم به هم میخوره بهش نیگاه میکنم فری هم که تا دیدش پخی زد زیره خنده حالا شما

خنده های فری رو ندید مگه آروم میخنده، مگه تموم میشه زبانکده محصل  هی نگاه به این دختره

کرد و خندید

آخه شما بگید حالا دیگه کیه که سیبیل داشته باشه  از همینجا به دختر خانمای

گل و جیگرم میگم به خدا سیبیل داشتن نشانه نجابت نیست من از سیبیل متنفرم

  خلاصه نفر بعدی یه پسره ایی بود شلوار پیلی پاش بود گفتم آخه الان قرن 21 این آدما

از کدوم غار اومدن بیرون یکی با سیبیل یکی با شلوار پیلی دار  یه پسر

دیگه ام بود که موهاشو مش کرده بود وای که چه جیگری  بود فری از هوش رفت

یه خانوم چادری هم  پشت سر ما نشسته بود  Arabic Veilهی به ما غر میزد که یواش

بخندید منم که وقتی با فری باشم اصلا رو خط خنده ام اصلا مگه میشه با فری بود و

نخندیدزبانکده محصل خلاصه اینکه اینقده حرف زدیم  و خندیدم و چرت و پرت گفتیم یادمون رفت

کدوم ایستگاه باید پیاده میشدیم  رفتیم دو تا ایستگاه بعد مجبور شدیم بقیه راهو با

تاکسی برگردیم البته فری همونجا پیاده شد بنده پول اضافه تاکسی دادم

فری، از حلقومت میکشم بیرون

خلاصه اینم ماجرای من و فری و اتوبوس شرکت واحد

پست اول: آشنایی با ما 4 تایی ها

سلام.....

همون طور که تو درباره ی ما خوندید.....ما 4 تا هستیم.......حالا  تو ادامه مطلب واستون میگم

که چی شد ما این وبلاگ رو درست کردیم، تو وب ما فقط شاد باشید و بخندید  .

            

ادامه نوشته