اه اه اه بوی رب میاد باز مهر شد
ولی من و عاطی هنوز هم شبا میریم جزیره ادم لختا
حالا جزیره رو بیخیال دیروز سر ظهر بنده
در خواب ناز بودم دیدم یه چی داره زیرم میلرزه وقتی چسبیدم به سقف متوجه شدم موبایلمه 
نه که همش رو ویبره ام
هیچی عطیه خانوووووم بود ، همه نفریحاشو کرده کیف هاشو کرده
لای این درختا مرختااااا و لب دریا و در همه حال عکساش رو گرفته حالا اس داده ما بیاییم عصــر
خونتون بزنیم صفا و سیتی منگوله؟ ![]()
گفتم نه بابا بیوووووووو
نیومده نیومده حالا تو چه شرایطی اومده! وقتی که من یه عالمه
کار دارم نه که اول مهر نزدیکه هنوز مانتو شلوارم رو نخریدم
،تازه دفتر 40 برگ برای دفتر
املام ندارمممممم
اوووه خوب شد یادم اوم یه دفتر 100 برگ برای ریاضی خریدم همش
رو باید خط کشی کنم
اووووه حالا کتابام رو کی جلد پلاستیک کنه
اخی اصن
یه وعضی رفتم تو توهممممم کاش الان میخواستم برم کلاس 5 ابتدایی
ایییییییی نه پنجم
دوست ندارم ،دوست داشتم برم کلاس اول دبیرستان هه هه
اون سال که با عــــطی
همکلاس بودیم ![]()
سلام